آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

آوای دلنشین

اولین ابراز وجود تو برای بابا شهاب

واااااااااای دخملکم نمی دونی که دو شب پیش واسه بابایی چه ابراز وجودی کردی ساعت 3-4 نصف شب بود من رفتم دستشویی و اومدم و کنار بابایی دراز کشیدم بابا شهابم بیدار شده بود حالمو پرسید من گفتم خوبم یهو دیدم تو شدیداً داری تکون می خوری سریع به بابایی گفتم دستتو بذار داره تکون می خوره و اونم دستشو گذاشت و تکونای تو رو حس کرد واااااااااااای نمی دونی که چه خر کیفی شده بود آخه خیلی تکونای شدیدی می خوردی و قشنگ محسوس بود منم کلللللی با تکونات حال کردم هروقت که از این دوران سخت بارداری خسته میشم تو با تکونات بهم انرژی میدی ممنونم ازت عزیزم بووووووووووووووس
18 تير 1390

عمل سرکلاژ

سلام دختر کوچولوی من از همون روزی که بهت گفتم زیر دلم درد می کنه و وقت دکتر دارم نمی دونی که چه بلاهایی سر مامانت اومد امروز بعد از 10 روز استراحت مطلق اولین روزیه که اومدم سر کار و دارم برات می نویسم رفتم دکتر گفت جفت پایینه و دهانه رحم کوتاه شده خیلی خطرناکه و ممکنه کیسه آبت پاره بشه باید عمل کنی و دهانه رحم رو بدوزی جات خالی که مامنی تا اینو شنید زد زیر گریه آخه فکر می کرد خیلی عمل وحشتناکیه خلاصه کنم حرفمو فرداش یعنی روز سه شنبه 7 تیر 90 رفتم بیمارستان و عمل کردم اولش خیلی ترسیده بودم طوری که از ترس فشارم افتاد و حالم بد شد تو اتاق عمل هم گریه کردم و هی می گفتم من می ترسم (خلاصه حسابی آبروی خودمو بردم) اما خوشبختانه عمل سختی نبود...
18 تير 1390

از هر دری سخنی....

سلام مامانی چطوری؟؟؟ دلم کلللللللیییییییی برات تنگ شده بود چند وقته که برات ننوشتم چون دوست نداشتم از چیزای بد و خسته کننده تو وبلاگت بنویسم فقط کلیاتو بگم که این چند وقته درگیر خونه عوض کردن و جوور کردن بدهی ها و حال بد و اینا بودم اما خدا رو شکر همه چی به یمن قدم مبارک تو بازم جوور شد و رو به راه شد این آخر هفته ای قم دعوت بودیم مامان جوون اینا خاله سمیرا و حسین آقا رو پاگشا کرده بودن از وقتی رفتم قم زیر دلم خیلی درد می کنه امروزم که دوشنبه اس دردش شدید شده خیلی نگرانتم بابا شهابم همینطور از صبح هی داره بهم اس ام اس میده و حال من و تو رو می پرسه خوبه که عصری وقت دکتر دارم باید ببینم خانم دکتر چی میگه آخه ناقلا چرا این...
6 تير 1390
1